یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای، خفته. شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود، نعرهای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس، آرام نیافت. چون روز شد گفتمش: «آن چه حالت بود؟» گفت: «بلبلان را دیدم که به نالش درآمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه؛ اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت، خفته.»
قلمرو فکری:
به خاطر دارم که یک شب با کاروانی تمام شب راه رفته بودم و هنگام سحر در کنار جنگلی خوابیدم. ناگهان عارفی که همسفر ما بود، فریاد بلندی زد و به سمت بیابان دوید و یک لحظه آرام و قرار نداشت. صبح که شد از او سؤال کردم: آن چه حالتی بود که داشتی؟
گفت: صدای بلبلان بر درخت، کبک های در کوه، قورباغه های در آب و حیوانات در جنگل را می شنیدم که در حال ستایش خداوند هستند. با خودم گفتم که این انصاف و جوانمردی نیست که حیوانات در حال تسبیح خداوند باشند و من در خواب غفلت فرورفته باشم.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بیشه |
جنگل کوچک، نیزار |
خفته |
خوابیده |
نعره |
فریاد بلند، بانگ |
یک نفس |
یک لحظه |
غوک |
قورباغه |
بهایم |
جمع بهیمه، چارپایان |
مروّت |
جوانمردی، مردانگی |
||
شوریده |
کسی که ظاهری آشفته دارد، عاشق و عارف |
||
تسبیح |
خدا را به پاکی یاد کردن، سبحان الله گفتن |
«ــَـش» در «گفتمش» ß نقش متمّم دارد (به او گفتم)
قلمرو ادبی:
رفته و خفته ß سجع متوازی
بلبلان و کبکان و غوکان و بهایم ß تناسب
درخت و کوه و بیشه ß تناسب
شب و روز ß تضاد
نفس ß مجاز از لحظه
مفهوم:
بی قراری عاشق (عارف)
نعرۀ عاشقانه (عارفانه)
تمام موجودات مشغول حمد و ستایش خداوند هستند
دوش مرغی به صبح مینالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
قلمرو فکری:
دیشب تا صبح صدای نالۀ پرنده ای را می شنیدم، این ناله مرا از خود بی خود کرد و هوش از سرم بُرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دوش |
دیشب |
مرغ |
پرنده |
طاقت |
تاب، توان |
هوش |
هوشیاری |
بیت ß 2 جمله
«ــَـم» در «صبرم» ß نقش مضاف الیه
قلمرو ادبی:
مرغ ß مجاز از پرنده
صبح و دوش ß تضاد
مرغ می نالید ß تشخیص و استعاره
عقل و هوش ß تناسب
صبر و طاقت ß تناسب
مفهوم:
سرمستی از شنیدن تسبیح خداوند
تقابل عقل و عشق
تقابل عقل و صبر
یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید به گوش
قلمرو فکری:
اتّفاقاً صدای نالۀ مرا یکی از دوستان صمیمی و با اخلاص شنید.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
مخلص |
بی ریا، صمیمی، با اخلاص |
مگر |
اتّفاقاً |
بیت ß 1 جمله
«را» در یکی «را گوش» ß «را»ی فکّ اضافه: گوشِ یکی
قلمرو ادبی:
به گوش رسیدن آواز ß کنایه از شنیدن
آواز و گوش ß مراعات نظیر
مفهوم:
دوستی و رفاقت خالصانه
گفت باور نداشتم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش
قلمرو فکری:
گفت: نمی توانم باور کنم که صدای آواز پرنده ای، این چنین تو را از خود بی خود کند!
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
بانگ |
آواز، فریاد |
مدهوش |
سرگشته، حیران، متحیّر |
بیت ß 3 جمله
باور ß نقش مفعول
تو ß نقش مفعول
مدهوش ß نقش مسند
قلمرو ادبی:
واج آرایی حرف «ن»
مرغ ß مجاز از پرنده
مفهوم:
تأثیرپذیری و لطافت طبع
گفتم این شرط آدمیّت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش
قلمرو فکری:
گفتم: این دور از انسانیّت است که پرندگان در حال ستایش خداوند باشند و ما انسان ها، ساکت و غافل باشیم.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
آدمیّت |
آدم بودن |
بیت ß 4 جمله به شیوۀ عادی
شرط آدمیت ß نقش مسند
تسبیح گوی ß نقش مسند
خاموش ß نقش مسند
قلمرو ادبی:
تسبیحگوی بودن مرغ ß تشخیص و استعاره
خاموش ß کنایه از ساکت
تلمیح به «یُسَبِّحُ لله ما فِی السَّماواتِ وَ الاَرضِ»
مفهوم:
حمد و ستایش خداوند توسط انسان در اثر تسبیح موجودات دیگر